یواشکی ـ درد دل با دل

مینویسم برای خودم و خودش

یواشکی ـ درد دل با دل

مینویسم برای خودم و خودش

۲ـ بازم من و درد و دلم

سلام عزیزای دلِ دلارام

خوبید..؟؟؟؟

ما رو نمیبینید خوشالید؟؟؟

خوب تو پست قبل خیلی حرف زدم

در کل میدونید خیلی حرفا تو دلم مونده که میخوام اینجا بگمشون ....

خوب غریبه ....مرهمی میشی واسه دلم ....

اخه نمیدونید که

عشق اون مرهم من بود برای قلب کبودم

تا حالا شده کسی رو دوس داشته باشید ؟؟؟

خوب چه سوال احمقانه ای ....

معلومه که شده ....

خوب ....

تا حالا شده خبر نامزدیشو بهتون بده ....

حتی شما رو هم دعوت کنن؟؟؟

میرید ؟!!!!!!!

نمیرید ؟؟؟!!!!

من که نرفتم ولی تمام اون شبو گریه گردم

اون روز میگفتم که الهی اب خوش از گلوت پایین نره

ولی یه  کم که اروم شدم گفتم ایشالا خوشبخت شی...

حتی بهش تبریک گفتم ....با بغض.....

با این اشکای لعنتی که همه جا ابرومو میبیره .....

همیشه این اهنگو با خودم زمزمه میکنم

ای خدا دلگیرم ازت ای زندگی سیرم ازت

ای زندگی میمیرم و عمرمو میگیرم ازت

این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنه

این نفسای بی هدف زنده به گورم میکنه

این شده زمزمه هر ثانیه و دقیقه من

خوب یه سوال شماها اگه واقعا دوسش داشته باشین

هنوز هم باهاشین؟؟؟؟!!!!!!

راستی 24 دی تولدشو هم بهش تبریک گفتم

راستش نقشه داشتم 12 شب بیدارش کنم ....

ولی دلم نیومد ..........

دلارام نوشت: تو رو خدا سرزنشم نکنید.....

برای خدا خونم : خا جونم دوست دارم خیلی خیلی خیلی ......

نظرات 7 + ارسال نظر
masi جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:47 ب.ظ http://sporty-girl.blogsky.com

salam delaram.kho0fi jijalam???deli in khasiate doniast man tora do0st daram to digari ra digari mara va hameye ma tanhayim azizam.aadi mishe in chizaro didan

masi جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ب.ظ http://sporty-girl.blogsky.com

دلارام با این لینکت کردم دلارام دختر کوشولی خودم

خوده خودم جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

عشقو که باور ندام!
مسخرس (البته با توجه به معنیای امروزیش...!)
ولی اگه کسی رفت حتما لیاقت نداشته...!

سارا یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ب.ظ

عزیزم تو پست قبلیت خوندم نوشتی 14 سالمه
بعد کسی که دوست داشتی نامزد کرده
بابا این چیزا واسه تو خیلی زوده
من الان 17 سالمه
یکی رو 15 سالگی دوست داشتم
که الانم زن گرفته
(نامزدش بماند)
فقط بهت بگم بعدا میگی خدا رو شکر
چون اون تو سرنوشت من نبود
چون من بعدش یه عشق دیگه پیدا کردم
البته بماند که اونم ...
به هر حال
همیشه زندگی به کام آدم نیست
برات آرزوی موفقیت
و یک عشق واقعی رو دارم

آرمین دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:04 ق.ظ http://rmin.blogsky.com

سلام شاید نوشتن تنها راه واسه خالی کردن باشه داستانت دردناک بود

آرمین چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:17 ق.ظ http://rmin.blogsky.com

پس بنویس دلارام منتظر پست های جدیدت هستم..اینکه چهارده سالته یعنی پر از احساسی و حیفه که ننویسی

محبوبه پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:18 ق.ظ

be ghole sara...chand sale dige in rooz ha faghat vasat 1khatereye kohnast...ke shayad ba fekr beheshoon khoda ro ham shokr koni,,,man nemigam eshgh alakie....ama hame chiz eshgh nist...kheyli chiz ha adate...va adat tark mishe...shayad hes koni nemitooni...ama 1roozi mishe ke adataye gozashtat vasat khande dare....omidvaram ke u ham eshghe vagheyi va kasi ke layegh bashe ro peyda koni,,,,,!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد