-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 14:06
سلام عزیزای دل دلارام خوبید؟؟ منم خوبم .... مرسی که با حرفاتون ارومم میکنید .... این شعرو دوس دارم ... بخونید.... «من و دل» ای دل ساکت بمون تا مردن خاطراتمون یه وقت بغض نگیری یه گوشه ای آروم بمیری به فکرش نباش ای دل اون رسیده به انتهاش ای دل ای دل سکوت کن حرفی نزن به عشق اون پشت پا بزن با این همه غم و غصه خم نشو کنار...
-
۳ـ
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 15:02
سلام عزیزای من خوبید؟؟؟ مرسی منم خوبم ..... مرسی که منو راهنمایی کردید ..... نمیدونم قسمت بوده .... تقدیر بوده خواست خدا بوده هرچی بوده شکایتی از خدا ندارممم تازه ممنونشم هستم .... راستی این روزا خیلی دلم گرفته نمیدونم چرا ولییی..... میدونم ... اره میدونم ..... دلتنگ اون لحظه های با تو بودنم هستم عشقم سفر همیشه قصه...
-
۲ـ بازم من و درد و دلم
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 19:36
سلام عزیزای دلِ دلارام خوبید..؟؟؟؟ ما رو نمیبینید خوشالید؟؟؟ خوب تو پست قبل خیلی حرف زدم در کل میدونید خیلی حرفا تو دلم مونده که میخوام اینجا بگمشون .... خوب غریبه ....مرهمی میشی واسه دلم .... اخه نمیدونید که عشق اون مرهم من بود برای قلب کبودم تا حالا شده کسی رو دوس داشته باشید ؟؟؟ خوب چه سوال احمقانه ای .... معلومه...
-
شروع....
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 14:33
سلام اسمم دلارامه ۱۴ سالمه.... یه گوشه زیر اسمون خدا با خوانوادم زندگی میکنم از عالم و ادم دلم گرفته ... از خودم از خدا از خودش...... دلیل خاصی واسه زنده بودن ندارم نمیدونم چرا از همین شروع پست هام غمگینه ...... اخه به خدا من تقصیر ندارم ..... به همون خدایی که میدونه تو دلم چه خبره ...... خدا خدا جونم چرا ادما بی...